پدر باید محبت به کودک را از همان روزهای بعد از تولد آغاز نماید زیرا پدر نیز مانند مادر از طریق وراثت با کودک پیوند دارد و همین پیوند به وی امکان میدهد که در همان ایام نوزادی با فرزندش ارتباط برقرار نماید. نوازش طفل، اثری درازمدت در رابطه پدر و کودک دارد. ضمن آنکه موجب افزایش علاقه پدر به کودک نیز میگردد. دکتر «ویلیام سیرز» معتقد است که: «بیشتر نوزادان در حالت هوشیاری خاموش به سر میبرند ... این حالتی است که بعد از آن هرگز تکرار نمیشود؛ چشمهاشان گشاده و باز است و نسبت به محیط اطراف خود حالتی پذیرنده دارند، این لحظههای پیوند اولیه نباید از دست برود. در این زمان با نوزاد حرف بزنید و بیان احساسات را آزاد بگذارید؛ سلام عزیزم، من پدرت هستم ...»در قیاسی که بین نوزادان به دنیا آمده در دو روش زایمان - طبیعی و سزارین - صورت گرفته گزارش شده است: نوزادانی که به طریق سزارین به دنیا آمدهاند، بعدها رابطه بهتری با پدران خود دارند. زیرا در هنگام تولد، پدر به حکم ضرورت نزد ایشان حضور یافته است (طبق قوانین بیمارستان) این پدرها در پرورش و مهرورزی به اطفال خود نقش فعالتری داشتهاند. در حقیقت، ایجاد پیوند با نوزاد، منافع درازمدت در رابطه بین آن دو در برخواهد داشت.
مدتهاست كه روانشناسان بر اين باورند كه دخالت و نقش پدر در بزرگ كردن فرزند بسيار مهم است شواهد روزافزون علمي حاكي از آن است كه پدرهاي علاقهمند بويژه آنهايي كه از نظر عاطفي در دسترس هستند، در خوشبختي فرزندانشان نقش منحصر به فردي را ايفا ميكنند. در واقع پدرها ميتوانند به شيوههايي بر فرزندان تاثير بگذارند كه مادرها نميتوانند بويژه در زمينههاي روابط با دوستان و موفقيت تحصيلي هنگامي كه پدر از احساسات فرزندانش با خبر است و ميكوشد تا به آنها در حل مسائلشان كمك كند، بچهها در مدرسه و ارتباط با ديگران موفقتر هستند. بعكس پدري كه نسبت به عواطف فرزندانش خشن، ايرادگير يا بياعتناست، ميتواند تاثيري بسيار منفي بر آنها بگذارد و احتمال آن كه فرزندان چنين پدري در انجام تكاليف درسي ناموفق باشند، با دوستانشان بيشتر دعوا كنند و از سلامت رواني خوبي برخوردار نباشند، بيشتر است. اين تاكيد بر نزديكي عاطفي پدر به اين معنا نيست كه رفتار متقابل مادر با فرزندانش بر آنها تاثيري ندارد.
به گفته روانشناسان در رابطه بین پدر و فرزند، كیفیت رابطه بسیار مهمتر از میزان كمی آن میباشد. همچنین تحقیقات نشان میدهند كه نبود رابطه موزون بین پدر و فرزندان برنتایج تحصیلی و آزمونهی هوشی فرزندان به خصوص پسران اثرات منفی دارد و این كه حضور پدر و كیفیت رابطه او با كودك، برای تشكیل خود پنداره، عملكرد شخصیت و رضیت كلی كودك از زندگی كمك بزرگی میباشد.
به گفته دو تن از محققان، فیسر و لازرسون (1984)، پدری كردن میتواند تأثیر قابل توجهی بر رشد شخصیت از جمله اعتماد به نفس، پیشرفت تحصیلی و حتی افزیش ضریب هوشی فرزندان داشته باشد. تاثير مادر بر فرزندانش بسيار مهم است، اما طبق مطالعات تاثير پدر ميتواند بسيار شديدتر باشد، خواه آن تاثير مثبت باشد يا منفي. براي نمونه فرزندان در خانوادههايي كه پدر غايب است در ارتباط با مدرسه و همسالان گرفتار مسائل و مخاطرات جديتر هستند. پسراني كه پدر در زندگيشان حضور ندارد، دريافتن تعادل بين قاطعيت مردانه و خويشتنداري داراي مشكل هستند و اين در حالي است كه كسب اين مهارتها با بزرگ شدن پسرها و تلاش بيشتر آنها براي دوستيابي، موفقيت تحصيلي و اهداف شغلي روز به روز مهمتر ميشود.
همچنين دختراني هم كه پدرانشان در زندگي آنها حضور فعال و موثري دارند، به احتمال بيشتر در بزرگسالي روابط سالمي با همسر خود برقرار ميكنند.
روانشناسان میگویند اینکه پدر هم به اندازه مادر برای رشد روانی کودکان مهم و باارزش
است و برقراری تعادل بین روابط این دو با فرزندانشان میتواند از نظر روانی سبب رشد صحیح کودکان شود، از مسائلی است که این روزها زیاد در روانشناسی مورد بحث قرار میگیرد. مرد چون در میان کودک و مادر قرار دارد ـ هم به موجب حضور فیزیکی و هم به موجب جایگاه روانی خود به کودک این اجازه را میدهد که هویت خاص خود بیابد. پدر نقش مهمی در شناسایی هویت جنسی کودک داشته و در عین حال که مادر سعی میکند با نقش حفاظتی خود فرزند را حفظ کند، پدر، او را به سمت بیرون گرایش میدهد و در کنار دادن حس اعتماد و امنیت به او اجازه شکستن محدودیتها را میدهد. پدر برای دختر بر خلاف پسرها نوعی «تایید» است و روابط بین آن دو به طور ناخودآگاه برای هر دو طرف اهمیت و برتری خاصی دارد. مهم این است که معمولا این رابطه که از همان ماه اول تولد آغاز میشود همیشه تعادل ندارد و گاهی یک رابطه بسیار نزدیک و عاطفی و گاهی یک رابطه با فاصله بین پدر و دختر شکل میگیرد.
بسياري از پژوهشگران معتقدند كه پدرها به طور عمده از طريق بازي بر فرزندانشان تاثير ميگذارند. آنان معمولا بازيهايي را انجام ميدهند كه با فعاليت بدني و هيجان بيشتري همراه است. همچنين پدرها بيشتر با صداهاي ضربهاي توجه نوزاد را جلب ميكنند و شلوغبازيهاي بيشتري در بازيها انجام ميدهند كه اين نوع روش شلوغ و بينظم پدر در بازي راه مهمي را باز و به كودك كمك ميكند تا درباره عواطف بياموزد. كودكاني بهترين مهارتهاي اجتماعي را در خود پرورش ميدهند كه پدرانشان بر همكنش مثبتي با آنها دارند و اجازه ميدهند كه كودك خود مسير بازي را تعيين كند. برخي پدران در نقش راهنمايان عاطفه هستند. آنها عواطف منفي كودك را ناديده نميگيرند يا با آن مخالفت نميكنند، بلكه به فرزندانشان نشان ميدهند كه آنها را درك و سپس آنها را راهنمايي ميكنند تا نسبت به احساسات منفي خود واكنش مناسبي نشان دهند. طبق بررسيها، كودكاني كمترين نمرات و بدترين روابط اجتماعي را دارند كه پدرانشان سرد، قدرتطلب، ستيزهجو و مداخلهگر بودند.
در يك تحقيق پژوهشگران متوجه شدند پدراني كه طي يك تمرين بازي ويدئويي فرزندانشان را مسخره و تحقير ميكردند و براي اشتباهاتشان آنها را سرزنش ميكردند يا كنترل بازي را خود به دست ميگرفتند و به كودكان نشان ميدادند كه بيكفايت هستند، فرزندانشان بيشتر از بقيه دچار مشكل بودند. اين بچهها با دوستانشان رفتارهايي ستيزهجويانه داشتند، در مدرسه ناموفقتر از ديگران بودند و مسائلي داشتند كه معمولا به بزهكاري و خشونت در آنان منتهي ميشد. به طور كلي در مقايسه با واكنشهاي پدر، كيفيت ارتباط با مادر آنقدر در موفقيت يا شكست آينده فرزندان در مدرسه و با دوستانشان سرنوشتساز نيست. شايد بتوان گفت علت اين تاثير شديد پدر برفرزند اين است كه رابطه پدر فرزند عواطف بسيار قدرتمندي را در كودك بر ميانگيزد.
نقش پدر در رشد هويت جنسي فرزندان
محققان مسائل جنسي معتقدند كه تاثير پدر بر رفتار جنسي كودك بيش از تاثير مادر است، البته در اينجا جنسيت معنايي فراتر از سكس دارد. اين مساله نهتنها شامل خصوصيات جسمي و تغييرات كودك در حال رشد است، بلكه احساسات و رفتارهاي مرتبط با اين خصوصيات فيزيكي را هم شامل ميشود. كيفيت رفتار پدرانه با يك فرزند پسر مهمترين عاملي است كه ديد وي را از مذكر بودن خويش شكل ميدهد. در اينجا منظور از مذكر بودن خشونت، سلطهطلبي، جسارت، ناآرامي و پرسروصدا بودن نيست بلكه مذكر بودن به معناي قاطعيت، مثبت بودن، مسووليتپذيري، منطقي بودن و توانايي ايجاد تغيير در موقعيتهاي سخت است كه اين تواناييهاي اساسي فقط بر پايه تربيت صحيح، محبت و توانايي عشق ورزيدن استوار است.
پدري كه با وجود ويژگيهاي مردانه بسيار محبت، تشويق يا تربيتي از خود نشان نميدهد ممكن است رفتار غيرمردانهاي در پسرش ايجاد كند. همچنين تحقيقات نشان ميدهد كه پدران ممكن است بيش از مادران در رشد هويت جنسي سالم دختران نقش داشته باشند. آنان آگاهانه يا ناآگاهانه رشد جنسي دختر خود را تقويت ميكنند اگرچه ممكن است خودشان (پدران) از ميزان تاثيري كه بر تربيت زنانه دخترانشان ميگذارند، آگاه نباشند. يك پدر پرورشدهنده ميتواند تاثير بسيار مهمي بر رشد زنانگي دختر خود داشته باشد به عنوان مثال دختراني كه در خانههايي رشد كردهاند كه مادر مسلط و پدر منفعل بوده، در تصميمگيريها شركت و نقش تربيتي به عهده نداشته است، در آينده با مردان دچار مشكل ميشوند.
نقش پدران در فرزندپروری
1. در قدیم پدرها بسیار مقتدر بودند و رابطه عاطفی با فرزندانشان برقرار نمیکردند و نقششان در خانه نانآور خانواده بود، اما این تصویر قدیمی از پدرها با تغییراتی که در فضای فرهنگی جامعه ایجاد شده، دیگر پذیرفتهشده نیست زیرا درحالحاضر مادران نیز نانآور خانواده هستند و نقش عاطفی پدر با فرزندش میتواند در موفقیتهای او در عرصههای مختلف بسیار موثر باشد.
در یک تحقیق بینالمللی ثابت شده توانایی تغییر در محیطهای سخت در کودکانی که رابطه خوبی با پدرانشان داشتند، بیشتر ایجاد شده است. در حقیقت، پدر نسبت به مادر بیشتر میتواند توانایی انطباق با شرایط دشوار را به بچهها یاد بدهد و ویژگیهای مردانه همیشه باید از سوی پدران به بچهها آموزش داده شود...
2. کودکانی که پدر ندارند، اعتماد بهنفسشان بالا نیست و حمایت و تکیهگاهی برای رشد شخصیتشان ندارند، اما در مقابل کودکانی که پدرشان حضور موثری دارد، انگار دارای یک الگوی مقتدر هستند و ابراز وجود در بچههایی که نقش پدرشان پررنگ است، بیشتر از سایر بچههاست.
3. پسرها در ویژگیهای شخصیتیشان مثل قاطعیت، هدفگذاری برای زندگی، انتخاب شغل و مهارت دوستی، پدرشان را الگو قرار میدهند. در مقابل دخترها بیشتر به حمایت عاطفی پدر نیاز دارند و نوع روابط دخترها با پدرشان در ارتباط با جنس مخالف و در آینده در ارتباط با همسر، خودش را نشان میدهد.
در حقیقت، دخترانی که در خانه مورد حمایت عاطفی پدر واقع شدهاند در ارتباط با جنس مخالف دچار تصمیمهای لحظهای و احساسی نمیشوند که علت آن هم این است که از نظر عاطفی اقناع شدهاند.
4. پدر واقعی باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟ جواب این سوال بسیاری از دغدغههای پدرانه را برطرف میکند. پدر واقعی نه سلطهگر است و نه زورگو. بسیاری از پدران وقتی در خانه حضور دارند مدام به بچهها زور میگویند یا آنها را سرزنش و شخصیتشان را تخریب میکنند.
باید بدانیم پدر نباید زورگو و مستبد باشد، بلکه بسیار اهمیت دارد که قاطع باشد و مهمتر اینکه مهارتهای فرزندپروری را بلد باشد تا بتواند به فرزندانش کمک کند.
5. «چون از تو بزرگترم، پس باید به حرفم گوش کنی.»، «چون من پدر تو هستم، پس هر چی میگم درست است.» این جملات یک پیام مشخص را القا میکند؛ برقراری رابطه و تربیت بچهها از بالا به پایین. چنین رفتاری باعث میشود بچهها از والدینشان فاصله بگیرند و دیگر نمیتوانند با آنها ارتباط موثری داشته باشند.
در واقع، باید برای آموزش به بچهها خود را همسطح آنها در نظر گرفت. اگر مشکلی ایجاد شده باید با فضای مشارکتی و همدلانه بین والدین و بچهها، راهحل درست را پیدا کرد. بهطور مثال فرض کنید دختر شما در مدرسه دچار مشکل شده، راهحل درست این است که بگویید: «موضوع چیه؟ چی کار کردی که بچهها با تو دوست نمیشن؟ تو دلت میخواد چه اتفاقی بیفته؟ به نظرت کارت درست بود؟ قبلا که یک دوست خوب داشتی چی کار میکردی؟ به نظرت چی کار میشه کرد؟» اگر راهحلی نداشت میتوانید به او بگویید: «میتوانی این راه را انتخاب کنی.» 6. شاید بگویید با شرایط سخت کاری و مشکلات اقتصادی چطور میتوان روابط موثری با بچهها برقرار کرد؟ کار سختی نیست، فقط کافی است پدر همدلی باشید؛ یعنی در همان زمان کوتاهی که در منزل هستید برای کودکتان وقت بگذارید و با او بازی و اوقاتی را خلق کنید که او دوست دارد. اگر خیلی خسته هستید به فرزندتان بگویید: «بیا کنارم بشین با هم فیلم ببینیم یا اینکه دوست دارم کنارم بشینی.» حتی وقتی میخواهید میوه بخورید، بگویید: «بیا باهم میوه بخوریم یا دوست دارم با تو برم خرید کنم یا قدم بزنم.» بیان این جملات به بچهها در عین حال که اطمینان خاطر به آنها میدهد، خستگی شما را هم کم میکند.
7. معمولا زمانی که همسران آگاهانه تصمیم میگیرند بچهدار شوند، بعد از به دنیا آمدن بچه برای بسیاری از اتفاقات زندگی برنامهریزی میکنند و عاشقانه او را دوست دارند، اما اگر عکس این قضیه اتفاق بیفتد و زن و شوهری ناخواسته بچهدار شوند یا اینکه آگاهیشان نسبت به مهارتهای فرزندپروری پایین باشد، ممکن است رفتارشان تفاوت کند و این اتفاق بسیار بد خواهد بود.
گاهی برخی والدین به روانشناس مراجعه و ادعا میکنند فرزندشان را دوست ندارند و زمانی که علت را میپرسیم میگویند: «فکر میکردیم باید بچهدار شویم وگرنه علاقهای به بزرگ کردن بچه نداشتیم.» در حالی که پدر یا مادری که فرزندش را دوست داشته باشد در اوج خستگی هم وقتی فرزندش را میبیند، تمام خستگیهایش از بین میرود، بنابراین والدین باید با آگاهی کامل و با برنامهریزی صاحب فرزند شوند.
8. زمانی که پدر نقش موثری در خانه ایفا نمیکند، تمام مسوولیتهای بچهها برعهده مادر خانواده میافتد و مادر همیشه احساس افسردگی، خستگی و عصبی بودن دارد و تصور میکند در خانه مظلوم واقع شده است. همین مساله باعث میشود مادر نیز نتواند وظایف مادری خود را به خوبی انجام دهد و روابط موثری با بچهها نخواهد داشت، بنابراین پدرها حتما باید 3-2 ساعت در روز کنار بچهها باشند تا مادر نیز بتواند برای خودش وقت بگذارد و به کارهای موردعلاقهاش بپردازد. در غیر این صورت مادر همیشه خسته است و از نظر روانی و جسمی توان لازم را برای نقش موثر مادری و فرزندی نخواهد داشت.
*تکالیف و وظایفی بر عهده پدر است
- تربیت اجتماعی
خانواده اولین مکانی است که کودک در آن مهارت های اجتماعی را می آموزد، مهارتهایی مانند ارتباط با دیگران، مسئولیت پذیری، خویشتن داری، همدردی، صبر و تحمل ... در این زمینه پدر به عنوان مدیر خانواده در آموزش این مسئولیتها نقش ویژه ای را بر عهده دارد. اولین قدم در این راه مشورت با فرزندان و سپردن مسئولیت های مناسب به آنهاست. مشورت گرفتن از فرزندان باعث شکوفایی شخصیت و احساس مفید بودن در آنها می شود و اعتماد به نفس آنها را افزایش می دهد.
قدم دوم نظارت و یاری کردن در انتخاب دوست است. در این برهه وظیفه پدر تحمیل نظرات خود به فرزند نیست بلکه پدر در فضای عاطفی و معقول شرایط و مصادیق یک دوست خوب را برای فرزندش بازگو میکند و از دور روند انتخاب فرزندش را کنترل می نماید، اهمیت این مسئله از آنجا ناشی می شود که فرزندان در دوران نوجوانی بیشترین تاثیر را از همسالان و دوستان خود می پذیرند. قدم سوم آموزش معارف دینی است. آموزش معارف صحیح به فرزندان می تواند آنها را در مقابل بسیاری از انحرافات مصون بدارد و آنها را از گرفتار شدن در افکار انحرافی و التقاطی نجات دهد.
قدم سوم که بسیار مهم و حیاتی این است که خود پدر به اموری که آنها را بیان می کند، پایبند باشد و خود به آنها عمل کند و نقش یک الگوی مناسب را برای فرزندانش ایفا نماید، علی الخصوص در فرزندان پسر که در سنین مختلف پدر خود را به عنوان الگو بر می گزینند.
- تربیت اقتصادی
مسئله اقتصاد و تامین معاش از ضروریات زندگی است و یکی از وظایف پدر پایه گذاری بینش و دید صحیح در این زمینه در فرزندان است. نهادینه شدن به دست آوردن رزق حلال، انفاق و دستگیری نیازمندان در دوران کودکی است که برای فرزند به صورت یک ارزش در می آید. وظیفه بعد در این نوع تربیت شناسایی استعدادهای فرزند و سوق دادن او به سمت شغلی که به آن علاقه مند است و کمک فکری و مادی به فرزند برای رسیدن به شغل مناسب که هم شان و مناسب اوست.
- وظیفه و نقش پدر
پدر مسئول دادن آگاهی های لازم و پرورش فرهنگی فرزندان است. از نظر کودک اوست که همه چیز را می داند ، به همه ی سؤالات پاسخ می گوید . از هر واقعه ای ، در هرجا که اتفاق افتد خبر دارد، آینده و گذشته را اوست که باید خبردهد ، و بالاخره اوست که دریچه ای از اطلاعات را به روی کودک می گشاید.
شاید تصور کودک از پدر
اغراق آمیز باشد ولی در کل این نکته درست است که افراد بزرگسال واجد اطلاعات و تجاربی هستند که کودکان فاقد آنند و اگر آنها از کودک مضایقه نمایند از موقعیت شایسته و مناسبی محروم می گردند. پدر در این رابطه متعهد انجام نقشی است که دیگران از آن عاجزند.
پدر از یک دید ، معلم خانواده ، رهبر و قانون دان است . از طریق پدر است که کودک به گفته خواجه نصیرطوسی از تدبیر و کمالات نفسانی ، چون آداب وفرهنگ ، هنر وصناعات وعلوم و طریق زندگی که اسباب بقاء و کمال نفس او هستند برخوردار می شود.
این خطاست که تصور شود نقش فرهنگی فقط به عهده مدرسه است، زیرا پایه های صحیح علم و اطلاع را پدر درخانواده می گذارد و اوست که فرزندان را در جهت توسعه و اطلاعات و رشد مهارت ها و معلومات و پرورش ذوق و سلیقه و جهت دادن آنها یاری می کند. پدر ممکن است بسیاری از آنچه را که خود می داند به فرزند خویش منتقل نماید و بسیاری از مسائل مورد نیاز و مشکلات و معماهای او را حل کند و از این دید وضع راهنمایی را برای کودک ایفا کند و راهی برای زندگی او عرضه نماید.
- اهمیت پدر در جنبه الگویی
کودک در مسیر رشد از افراد بسیاری اثر می پذیرد و تحت تأثیر دیده ها و شنیده های بسیاری است. همه ی آنهایی که اطراف او هستند و به نحوی در او اثر دارند مدل و الگوی کودک اند . اما پدر از همه ی آنها مهمتر و مؤثرتر است و این اهمیت و تأثیر تا سنین نوجوانی همچنان بر جای خویش است .
رفتار پدر در سنین خردسالی فرزند برای او همه چیز است : درس ، اخلاق ، تربیت ، سازندگی یا ویرانگری. طفل همه چیز را از او کسب می کند: محبت ، شفقت ، وفاداری ، خلوص و صفا ، رشادت و شهامت ، ادب و تواضع ، عزت نفس ، سجایای اخلاقی ، درستکاری ، پشتکار ، سربلندی ، شرافت ، صداقت و...
این امر آن چنان از نظر روانشناسان تربیتی گسترش دارد که برخی از آنها رفتار فرزندان را انعکاسی از رفتار پدران دانسته اند و گفته اند : تو اول کودک خود را به من بنمای تا بگویم تو که هستی . نحوه استدلال پدر، به کارگیری وسایل و ابزار، کینه توزی و خود خواهی او و... همه در کودک مؤثر است .
بر این اساس پدران در برابر رفتار شخصی خود مسئولند. و با افکار و رفتارشان کودک را جهت می دهند ، و موجبات رشد و یا سقوط شخصیت فرزندان را فراهم می آورند.
- شرط اثر گذاری پدر
شرایط اثرگذاری پدر در کودک این است که پدر در خانه باشد و در حضور کودک باشد، همدم و همبازی او باشد، به او محبت کند، از نظر کودک عادل باشد، در برخوردها هیچگونه تبعیضی نداشته باشد تا به نظر کودک کسی آید که به رفع نیازهای او اقدام می کند و در کل ، او پدر را دوست داشته باشد.
فرزند در چنین شرایطی است که از پدر الگو می گیرد و می کوشد کردار و رفتارش را با او موافق سازد. در غیر این صورت ممکن است طفل در اثر خشم و فشار پدر از او سرمشق بگیرد ولی چنین جنبه الگویی هرگز پایدار نیست. کودک جبراً راه و روش پدر را تکرار می کند. ولی در دل هرگز عشقی نسبت به او احساس نخواهد کرد و هرگز نخواهد اندیشید که چون او باشد و حرکات و رفتارش را براساس خواسته او شکل بدهد. طبیعی است هرگونه تلاش و اقدامی که دراین راه به عمل آید بی ثمر خواهد بود.
- تربیت از راه الگو
پدران اگر بخواهند فرزند خود را بپرورانند و او را به شیوه و روشی خاص جهت دهند باید مدل و الگوی راه و روشی باشند که برای فرزند خویش خواستارند. پدرانی که بین عمل و گفتارشان ، تفاوت است و پدرانی که فرصتی کافی برای ارتباط با فرزندان خود ندارند هرگز الگوی خوبی برای فرزندان خود نخواهند بود .
- یک روش تربیتی
پدر در طریق سازندگی کودک، آشنا کردن او به ضوابط و شرایط محیط و زمانی هم برای دادن آموزشهای لازم و کافی در یک امر نیاز دارد فرزندان خود را به سفر ببرد. لذا از شما پدران می خواهیم برنامه سیر و سفر و گشت و گذار خود را کلاس درس کنید و خود معلم این کلاس باشید . حال که بناست مثلاً پنج روزی درمسافرت باشید از قبل برای آن برنامه ریزی کنید. ببینید در قطار و در کوپه خود چه چیزهایی را می توانید بگویید، چه قصه های قابل ذکری دارید که در آن نکات آموزنده و سازنده ای باشد و چگونه می توانید بسیاری از اهداف و مقاصد تربیتی را پیاده کنید .
هرچه که در مسیر با آن برخورد می کنید به فرزندتان معرفی کنید . از تاریخ آن بگویید ، در مورد فواید و مضار آن بحث کنید ، از نکاتی که می تواند مایه عبرت آموزی باشد بحث به میان آورید چون این فرصت ها کمتر پیش می آیند و حتی گاهی ممکن است فرصت پدید آید ولی دیگر دیر شده باشد. مثل زمانی که فرزندان شما به سنین نوجوانی ، بلوغ و جوانی رسیده اند.
شما با گردش دادن فرزند و همراه کردن آنها با خود، مخصوصاً درهفت سال سوم زندگی او با نشان دادن مناظر آموزنده و سازنده می خواهید کاری کنید که او اول غم و رنج خود را فراموش کند، دوم ساخته و پرداخته شود و سوم رابطه مفید و سازنده ای با شما برقرار کند.
براین اساس باید مراقب باشید و سعی کنید روابط شما با او سالم و طبیعی و به دور از آشفتگی ها باشد. در طول همراهی با او ، سعی کنید از او کمتر ایراد بگیرید، کمتر انتقاد کنید و خاطر او را کمتر مشوش سازید. تذکر اشتباهات او به صورت غیر مستقیم ، مشفقانه و حتی در خفا باشد.
صبر و تحمل شما درهمراهی فرزند بسیار کارساز است. خود دار و مسلط باشید. بکوشید به گونه ای برخورد کنید که دست شما از دست او خارج نشود. مخصوصاً در هفت سال سوم زندگی فرد ، که در آن صورت ترمیم دل شکسته و تحت کنترل درآوردن او بسیار مشکل است . در این صورت او حال غزالی را دارد که اگر بگریزد به زحمت ممکن است با شما مأنوس گردد.
- زیان جدایی ها
پدر باید زمینه ساز انس و الفت از طریق ایجاد رابطه با فرزند باشد. این رابطه از طرق مختلف در محیط خانه و زندگی فراهم می شود . مثلاً از طریق تشکیل جلسات مشاوره خانوادگی و شرکت دادن کودک در تصمیم گیری ها . وجود چنین نزدیکی هایی سبب می شوند که طفل با پدر احساس صمیمت و انس کرده و خود را نسبت به او نزدیک بیابد.
عدم توجه وعدم همکاری و هم کلامی نسبت به فرزند سبب می شود که کودکان به تدریج از پدر بگسلند و به دوستان و معاشران خود توجه کنند، با آنها راز دل بگویند و به تدریج دست خود را از دست پدر بیرون بکشند. گاهی چنین کودکانی به سوی معلمان و یا افرادی که دارای مقامی برترند روی آورده و از پدر می گریزند. این امر ممکن است از جهاتی و یا در مواردی به نفع کودک باشد ولی از خطرات و عوارض آن نباید غافل شد.
وجود شکاف بین پدر و کودک و درعوض انس با دوستان و معاشران و رابطه تنگانگ با آنان گاهی ممکن است به قیمت رسوایی و آلودگی فرزند تمام شود و دامنه آلودگی را به مرز خانواده بکشاند.
- وقت گذاری پدر
فرزندان شما نیاز به وقت گذاری شما دارند تا از وجود شما و از زمینه های انس و الفت شما بهره ای گیرند. راه و روش زندگی را از شما فرا گرفته و طریق زندگی خود را هموار سازند. شما هرچند که سرگرم و مشغول کار باشید بازهم به صلاح و مصلحت شماست که در شبانه روز لااقل نیم ساعت با فرزندتان همراه باشید، با او حرف بزنید ، بگویید و بخندید، استراحت و تفریح کنید.
در سایه این وقت گذاری قادر خواهید شد رفتار فرزندتان را دریابید، از ریشه و منشاء آن باخبر شوید، اگر رفتاری ناپسند دارد از آن سر درآورده و راه رفع واصلاح آن را پیدا کنید . از تمایلات و خواسته های او آگاه شوید و در این رابطه تصمیم بگیرید.
کودک در آینده به آن کس دلبسته تر خواهد شد که با او سابقه انس وارتباط بیشتری داشته باشد. و حرف و سخن آن کس را بیشتر پذیرا خواهد شد که باب رفافت و ملاحظات با او گشاده باشد. و شما در سایه ی این وقت گذاری موفق خواهید شد رابطه ی او را با خود ، با اعضای خانواده و از آن مهم تر با خدا محکم تر سازید.
پس پدران بكوشيد
براي فرزندانتان حضور عاطفي و فيزيكي داشته باشيد در دوران باستان پدر از طريق جنگيدن و شكار كردن از فرزندانش حمايت ميكرد. طي قرنها اين نقش به نانآور تبديل شد. او از طريق كار كردن پول به دست ميآورد تا براي حفظ امنيت فرزندانش قسطهاي منزل، مخارج خورد و خوراك و شهريه دانشگاه هزينه كند، اما امروز بار ديگر نقش پدر در آستانه تغيير است تا سطح ديگري از حمايت را براي فرزندانش فراهم آورد و در نتيجه اين حمايت، فرزندش از نيروهاي مخربي مانند دار و دستههاي خلافكار، مواد مخدر و هرزگي جنسي حفظ شود. علم به ما ميگويد كه ديگر همه روشهاي سنتي نميتواند مشكلگشا باشد. امروزه ايمني فرزندان از قلب پدرانشان بر ميخيزد و بر اين پايه استوار است كه مردها بايد علاوه بر حضور فيزيكي در خانه، حضور عاطفي نيز داشته باشند. هر چند پدراني كه گرفتار كار هستند و ساعتهاي زيادي را صرف شغل خود ميكنند كمتر در فعاليتهاي پدري مشاركت دارند.
فراهم سازی اسباب ازدواج
یکی از وظایف اساسی پدران در قبال فرزندان، مهیا کردن اسباب ازدواج آنان است؛ لذا شایسته است برای ازدواج فرزند خود برنامه ریزی کنیم و زمینه های اقتصادی و از آن مهم تر، وضعیت روحی و فکری و اخلاقی فرزند خود را برای ازدواج آماده کنیم. باید بر اساس میزان توانایی های خود، در حد لازم برای مهیا ساختن اسباب ازدواج آنان اهتمام بورزیم.
نقش پدر در تربیت دختر، حواستان را جمع کنید
عقده ادیپ و عقده الکترا
سن 3 تا 6 سالگی اصطلاحا سن عقده ادیپ نام دارد. عقده ادیپ به رابطه بین پسر و مادر اشاره دارد و معادل آن در رابطه بین دختر و پدر، عقده الکترا نامیده میشود. این مرحله، مرحلهای ساختاری برای رشد کودک است. در صورتی که این مرحله به خوبی گذرانده شود و تعادلات هورمونی برقرار شود، دختر بچه قادر خواهد بود در سن بلوغ دوستدار جنس مذکر باشد. در واقع در این سن دختر عشقی را نسبت به مادر خود احساس میکند و فورا به حضور یک جداکننده خود از مادرش یعنی پدر پی میبرد.
پدر که از نظر او غریبهای است که مادر را به سمت خود جلب میکند و مایه شادی او است، او را ناراحت میکند چون عشق مادر نسبت به او را کاهش داده است. در این مرحله دختر در تضاد با مادر قرار میگیرد و سعی میکند عشق پدر را به جای مادر به سمت خود جلب کند. در همین موقع است که متوجه میشود مادر او، همسر پدر و مورد علاقه اوست. مهمترین وظیفه پدر در این سن مقابله با دختر و روشن کردن این مساله برای اوست که او جایگاه فرزندی دارد و نمیتواند جای همسر او باشد. در واقع در این مرحله ادیپ دختر ابتدا با از دست دادن عشق مادر و سپس پدر برخلاف پسر که عشق مادر را از دست نمیدهد ـ بزرگ میشود. یک پدر پرورش دهنده، تاثیر مهمی بر رشد زنانگی دخترش دارد.
پیروز شدن کودک برعقده ادیپ یا الکترا به نوع رفتار زوجین بستگی دارد. نقش مهم پدر جدا کردن دختر از مادر و پس از آن ارزش نهادن به او به عنوان دخترش است. دختر به پدری نیاز دارد که او را دوست داشته باشد و در ضمن با عشق ورزیدن به مادر به دختر بیاموزد که باید تبدیل به زنی دوستداشتنی توسط مرد در آینده شود. مردی که به همسرش اظهار عشق نمیکند این احساس را به دختر آموزش نداده و عشق را در آینده در او خفه میکند.
تحقیقات نشان داده است دخترانی که در خانه هایی رشد کرده اند که مادر مسلط و بدر منفعل بوده و در تصمیم گیری ها شرکت نداشته و نقش تربیتی به عهده نداشته است، در آینده با مردان دچار مشکل می شوند. دخترها و زنان، مهربانی و نقش پرورش دهندگی را در مرد به عنوان ضعف یا نقص خصوصیات مردانگی تلقی نمیکنند. این سوءتفاهمی مردانه است که میخواهم به شدت آن را رد کنم. پدران دوست دارند که پسران و دخترانشان را متفاوت از یکدیگر تربیت کنند و این تفاوت تربیتی میتواند تاثیر مثبت یا منفی روی هویت جنسی کودکان داشته باشد.
پدران روش های تنبیهی متفاوتی برای پسران و دخترانشان داشته و تنبیه جسمی بیشتری در مورد پسرانشان اعمال میکنند. آیا این میتواند راهی برای تقویت روحیه ی تهاجمی در پسران باشد و یا ظرافت را در دختران تقویت کند؟ پدران اغلب در مقابل ناکامی های تحصیلی دخترشان، بیش از پسران، انعطاف نشان می دهند. کودکان در مورد چگونگی برخورد والدین با یکدیگر بسیار دقیق هستند.
شما در ایفای نقش پدری همیشه در برابر دیدگان فرزندانتان قرار دارید. چگونگی برخورد پدر با مادر ، به خصوص روی رفتار زنانه ی دختران تاثیر میگذارد. اگر مردی مسئولیت پذیر ، علاقه مند، حمایتگر و تایید کننده رفتار مادری همسر خود باشید ، دخترتان نه تنها تعریف روشنتری از مردانگی و پدر بودن در ذهن خواهد داشت، بلکه احترام بیشتری برای زنانگی خود قائل خواهد بود. پدران، آگاهانه یا ناآگاهانه، رشد جنسی دختر خود را تقویت می کنند. برای مثال ممکن است پدری بدون تفکر قبلی، دخترش را به فعالیت هایی تشویق کند که کمتر نیازی به روحیه ی تهاجمی یا انگیزه های رقابتی داشته باشد. مانند فعالیت های ورزشی، شرکت در نمایشنامه، هنر، موسیقی یا فعالیت های شاید بخش.
گرچه ممکن است شما به عنوان یک پدر ، از میزان تاثیری که بر تربیت زنانه دخترتان می گذارید آگاه نباشید. اما چیز که مهم است این است که دخترتان در مورد تصوری که از او دارید چه فکر میکند. پدرها بیشتر مایلند با پسرانشان به بازی های سنگین جسمی بپردازند و با دخترهایشان فعالیت های آرامتری داشته باشند.
کودکان در مورد چگونگی برخورد والدین با یکدیگر بسیار دقیق هستند. شما در ایفای نقش پدری همیشه در برابر دیدگان فرزندانتان قرار دارید. چگونگی برخورد پدر با مادر ، به خصوص روی رفتار زنانه دختران تاثیر میگذارد. اگر مردی مسئولیت پذیر ، علاقه مند، حمایتگر و تایید کننده رفتار مادری همسر خود باشید، دخترتان نه تنها تعریف روشنتری از مردانگی و پدر بودن در ذهن خواهد داشت، بلکه احترام بیشتری برای زنانگی خود قائل خواهد بود .
گاهی نوعی رابطه دختر و پدر به تاریخچه زندگی شخصی پدر هم بازمیگردد. برخی مردان دوست دارند همان رابطهای را با دخترشان ایجاد کنند که با مادرشان داشتهاند و برخی دیگر عشقی را نثار او میکنند که نتوانستهاند تجربه کنند. نکته مهم اینجاست که پدر در ارتباط با دختر گذشته را رها کند و سعی نماید در زمان حال زندگی کند. برخی مردان از داشتن دختر خوشحال میشوند چون رابطه خوبی با پدر خود نداشتهاند. برای این دسته از افراد داشتن پسر به معنی تبدیل شدن به همان پدری است که آنها در کودکی از او خرسند نبودهاند. در حالی که داشتن دختر سبب میشود وزن تاریخ گذشته سبکتر شده و مرد بتواند رابطه جدیدی با فرزند خود ایجاد کند.
پدر برای دختر و پسر حکم کسی را دارد که بین فرزند و مادر جدایی میاندازد. مادر فرزند را به دنیا میآورد و پدر دنیا را به او میشناساند. در واقع پدر غریبه شناسانده شدهای است که او را از دستان قدرتمند مادر جدا کرده و در پناه خود به او هویتی مستقل در جهان میبخشد. در واقع این پدر است که دختر را به سمت دیگران فرستاده و به او دویدن و پریدن و دیگر تواناییهای فیزیکی را میآموزاند. وی همچنین حامی همیشگی دختر در فعالیتهای اجتماعی و هوشی است و به تربیت و آموزش او اهمیت زیادی میدهد. در ضمن پدر اولین مردی است که به عنوان نمونه جنس مذکر دختر با او آشنا میشود.
نقش پدر در تربیت پسر
فرزندان برای الگوپذیری اجتماعی نیاز به دو تصویر دارند: تصویر پدری و مادری. این دو تصویر با هم تفاوت دارند. آنچه فرزند از مادر انتظار دارد، از پدر ندارد. پس نوجوان به الگوی هر دو نیاز دارد؛ اما پدر و مادر هم باید با یکدیگر هماهنگ باشند. همواره درباره نقشهای پدر و مادر در خانواده نظرهای گوناگونی مطرح بوده است. عموماً پدران و مادران در خانوادههای ایرانی جایگاه و مسئولیتهای خود را درباره تربیت فرزندان نمیشناسند؛ اینکه هر یک چه جایگاهی و چه نسبتی در بحث تربیت دارند و چه ارتباطی باید بین آنها با فرزندان برقرار باشد. در اینجا تنها به چند نکته مهم تربیتی اشاره کردهایم.
روانشناسان در نتیجه تحقیقات خود اظهار میکنند که نوزادان هنگام اضطراب و هیجان، مادر را بر پدر ترجیح میدهند؛ اما هنگامی که چنین وضعیتی ندارند و پدر و مادر کنار آنها هستند، هیچ گونه ترجیحی قائل نمیشوند. نوزادان ۱۸ماهه نسبت به پدر رفتاری اجتماعی و رسمی و نسبت به مادر رفتاری حاکی از وابستگی نشان میدهند. هرتسگ با تأکید بر نقش خاص پدر میگوید: کودکان محروم از پدر «گرسنگی پدر» خواهند داشت. به نظر او، وقتی پدری با بچه دوساله خود بازی میکند، نقش سنتی مادر را در پیروی از خواستههای کودک تکمیل میکند و این به سبب نقش کنترلکنندهای است که پدر ضمن آن، بازیهای قاعدهدار را به بچه میآموزد و قاعدههای خود را در بازیها اعمال میکند و بدین ترتیب، در پرخاشگری کنترل شده، الگوی کودک قرار میگیرد.
نوجوان پسر، قدرت حل مسئله را از پدرش میآموزد؛ البته این بدان معنا نیست که مادرها این قدرت را نداشته باشند، بلکه از دید پسرها، پدر نماینده اجتماع است و مادر نماینده آسمان. از همین رو، پدر نماینده عقل و خرد و نیمکره چپ فرزندان و مادر نماینده احساس و دل و نیمکره راست آنهاست؛ پس حتماً پدر راه مقابله با مشکلات و تسلطیافتن بر امور زندگی را به پسر درس میدهد. اگر فرزند پسری از وجود پدر محروم شود، از مادر میآموزد، ولی در عین حال نیاز به الگوهای تکمیلی اجتماعی دارد. پسرها دوست دارند انضباط و قانونمندی را از پدر بیاموزند، زیرا مادرها به دلیل عاطفیبودن، خواستههای بچهها را زودتر برآورده میکنند؛ ولی پدرها در برابر خواستههای نوجوانان شرایطی به وجود میآورند، خواستههای آنان را با اهدافی خاص به تأخیر میاندازند و با این کار درس تلاش، قانونمندی و انضباط به فرزندان میدهند. البته این بدان معنا نیست که مادر ویژگیهای مزبور را ندارد، بلکه پدر با قاطعیت بیشتری برخورد میکند. پسربچههایی که در کارها و رفتارشان بیتحرک و منفعلاند کسانیاند که مسائل انضباطی خانه را پدرانشان وضع نمیکنند؛ چون این گونه پدرها معمولاً قاطعیت کافی ندارند. پسرها تعهد، مسئولیتپذیری و پشتکار را از پدران مسئول و فعالشان میآموزند. البته این بدان معنا نیست که مادر این خصیصه ها را نداشته باشد، بلکه نوجوان پسر میخواهد امید به موفقیت و توانمندی را از پدرش بگیرد، چون تصویر پدر است که به پسر جرئت میدهد مسئولیتپذیر باشد.
اگر پدری برای ایجاد نظم مدام فرزندش را نصیحت کند، باید بداند که در کارش ایرادی وجود داشته و بهتر است شیوههای رفتاریاش را بازبینی کند؛ زیرا هیچ وقت برای تغییر رفتار دیر نیست. پسرها برای دفاع از حقوق خود احتیاج به قدرت ریسک و رقابت پدرها دارند؛ وگرنه به جای رقابتپذیری اصولی و درست، به آغوش پر مهر مادران پناه میبرند. از همین رو، پسران برای کسب موفقیت و ابراز وجود نیاز به ارتباطات مؤثر و گستردهای با پدر دارند. مدیریت را پسران از پدران فعال و مؤثر خود میآموزند، زیرا نوع مدیریت مادر در خانواده با مدیریت پدر متفاوت است. مادر مدیریت عاطفی را برعهده دارد و پدر مدیریت اجتماعی را. در نتیجه، پسرها پدر را نماینده اجتماع میدانند و در این زمینه هم از رفتار او الگوبرداری میکنند. حتماً مناسبترین الگو در مورد احترام به جنسِ مخالف برای پسر پدرش است، چون علاقه و محبت به زن را پسر از برخورد پدر با مادر میآموزد. روانشناسان معتقدند مهرورزی به زن یکی از جسارتهای مردانه است. آدمهای ترسو فن مهرورزی به زنان را نمیدانند و چون احترام به زن را بلد نیستند، به ناهنجاریهای اخلاقی و در برخی نمونهها، تجاوز به حقوق دیگران، دچار میشوند. فرزندان امید به آینده و مثبت اندیشی را از پدر میآموزند، چرا که اگر پدری منفیاندیش باشد، فرزندان هم همین الگو را میگیرند و به همه افراد جامعه بدبین میشوند. این در صورتی است که برخی از پدران تصور میکنند که روشنفکرند و مدام از دیگران، مسائل پیرامون خود و حتی مسائل اجتماعی انتقاد میکنند و در نتیجه، چون پسر پدر را الگوی حقیقی و کامل خود میداند، امید به زندگی و جامعه را از دست میدهد و انگیزهای برای زندگی خوب نخواهدداشت. پس امید به آینده حاصل، تصویری مثبت از پدر است.
به طور کلی، باید پدران در نقش خود قاطع و نظمدهنده و در ضمن، همدل و همراه فرزندان باشند و مادر را تأیید کنند. فقط در این صورت است که نوجوان هیچ فاصلهای بین خود و او نمیبیند و تصور نمیکند که بخواهد در قبال پدر نافرمانی کند. در نتیجه، الگوی درستی از پدر خواهد داشت و در آن واحد او را دوست دارد. بعضی از محققان پس از فروید، بر نقش پدر در کنار مادر یا از طریق مادر در سالهای اولیه تأکید کردهاند. از نظر آنان، علاوه بر این نقش عمومی، یعنی حمایت مادر، نقش خاص پدر این است که پایههای اساسی توجه به واقعیت را در شخصیت کودک فراهم آورد؛ زیرا کودک هر وقت از مادر جدا میماند، احساس اضطراب شدید میکند و پدر این اضطراب شدید را کاهش میدهد. از این لحاظ، آسیبهای روانی پدر یا فقدان او ممکن است در شکلگیری شخصیت فرزندان تأثیری بسیار جدی داشته باشد.
در جريان رشد فرزندانتان باشيد
بررسيهاي انجام شده درباره مادران شاغل نشان داده كه كيفيت رابطه مادر فرزند تاثير بيشتري بر كودك دارد تا مقدار زماني را كه مادر و فرزند در كنار يكديگر ميگذرانند، منطقي به نظر ميرسد كه همين وضعيت درخصوص پدران هم صدق ميكند. اگر پدران آگاهانه تلاش نكنند كه بخشي از زندگي روزانه فرزندانشان باشند بتدريج از آنان دور خواهند شد و جزئيات ظريف از ديدشان پنهان خواهد مانداگر پدران آگاهانه تلاش نكنند كه بخشي از زندگي روزانه فرزندانشان باشند، بتدريج از آنان دور خواهند شد و جزئيات ظريف از ديدشان پنهان خواهد ماند. براي مثال ممكن است پسري، پدر توانايي داشته باشد، اما اين پدر در دسترس او نباشد يا كيفيت رابطه پدر و پسر منفي باشد. در اينجاست كه توانايي پدر بر رشد فكري پسر تاثيري نخواهد داشت. در حقيقت با انجام كارهاي سنتي به اصطلاح زنانه (مانند غذا دادن به كودك) است كه مردان به عنوان عضوي منسجم و ضروري براي خانواده به شمار ميآيند. پدرها بايد به اين مهم توجه داشته باشند كه زندگي خانوادگي فقط برآورده كردن نيازهاي مادي خانواده نيست، بلكه حضور هر روز و برآورده ساختن نيازهاي عاطفي و جسماني به طور همزمان در تربيت فرزند نقش بسزايي دارد.
درحاليكه كودكان بزرگ ميشوند و در فعاليتهاي بيشتري در خارج از خانه شركت ميكنند، شايد براي پدرها دشوار شود كه فرصتي را بيابند تا با فرزندانشان تنها باشند، به پدران توصيه ميشود به گونهاي برنامهريزي كنند كه بتوانند با فرزند خود اوقاتي را به تنهايي بگذرانند. شايد اين فرصت هفتهاي يكبار به دست بيايد، يا همان مدت زماني باشد كه شما فرزندتان را با خود به كلاس ميبريد.
به هر حال گفتگويي دونفره با فرزند در هر سني بسيار با ارزش است. ضربالمثلي ميگويد: «براي بزرگ كردن يك بچه به يك قوم نياز است.» پس بكوشيد با آدمهايي كه در زندگي روزانه فرزندتان نقش دارند، آشنا شويد از جمله دوستان و والدين دوستان او. در خانهتان را روي همكلاسيهاي فرزندتان بگشاييد، داوطلب رساندن فرزندتان به مهمانيها و زمين ورزش آنان شويد. به علاقهمنديها و نگرانيهايشان گوش كنيد و با آنها هماهنگ شويد. سرانجام اينكه درك كنيد هر زمان در كنار خانوادهتان هستيد، بارها و بارها فرصت داريد كه با فرزندتان ارتباط برقرار كنيد يا از آنها فاصله بگيريد و در اينجا شماييد كه انتخابكننده هستيد.
عادل ميان زندگي شغلي و زندگي خانوادگي براي بسياري از مردان، يافتن وقت و انرژي كافي براي فرزندان به اين معناست كه كمتر در اختيار شغلشان باشند، چرا كه براي اغلب پدران شايد دشوار و ناممكن باشد كه با ساعات زياد كاري در هر هفته و فشارهاي شديد شغلي، از لحاظ عاطفي و جسمي در كنار فرزندان نيز باشند. در واقع حل اين تضاد براي مرد كه هويت اصلي او نانآور بودن خانواده است، كار سادهاي نيست.
مردان چنين تربيت شدهاند كه باور كنند سختكوشي و ساعتهاي طولاني كاركردن نشانه تعهد به خانواده است، اما اكنون مردان بايد بدانندكه اگر تغيير نكنند، بايد خطر دور افتادن از همسر و فرزندان را يعني همان افرادي كه به خاطرشان كار معنا پيدا ميكند را بپذيرند و گاهي لازم ميشود كه آنان دستاوردهاي مالي و شغلي خود را فدا كنند تا به تعادل بهتري بين كار و زندگي خانوادگي برسند.
به طور كلي، سالمترين محيط خانوادگي محيطي است كه در آن پدر به عنوان فردي قوي، پرورشدهنده و مردانه نسبت به فرزندان و مادر آنها عمل كند، مادر نيز به عنوان زني با طبيعت زنانه نسبت به فرزند و پدر خانواده رفتار كند. اين هدفي است كه آرزو ميكنم، پدران براي تحقق آن در خانههايشان كوشش كنند.
مرخصی زایمان پدران
سیاست مرخصی زایمان پدران مبتنی بر این باور است که حتی یک بازۀ کوتاه مراقبت کودک در آغاز تولد می تواند پیوندی ایجاد کند که با رشد کودک، به درگیری ادامه دار [پدر] منجر می شود. هرچند شاید در ایالات متحده استفادۀ پدران از این مرخصی به معنای تعهد کمتر به محل کار تلقی شود، اما سایر ادراک ها از این پدران (که جوانان بزرگ سال را هم شامل می شوند) در برخی موارد بسیار مثبت است هرچند فرض می شود که این مردان با استفاده از مرخصی زایمان، پیشرفت شغلی خود را قربانی می کنند (کُلمن و فرانیوک، 2011).
<-PollName->
<-PollItems->
نظرات شما عزیزان:
[+] نوشته
شده توسط حمیدرضا عباس زاده عضو سازمان نظام روان شناسی و مشاوره کشور در چهار شنبه 26 ارديبهشت 1397برچسب:,
در ساعت9:12 | |
درباره وبلاگ
آدرس:کاشان-چهارراه آيت اله كاشاني-جنب پاساژ ملت-ساختمان 110- كلينيك امام حسن مجتبي(ع)..55468050